شاید بتوان گفت معماری از جرگه هنرهایی است که بیش از سایر حرفهها و هنرهای مصنوعه با کالبد و روح مردم در ارتباط است.
اثر معماری، چه در قالب مکانی برای زندگی (خانه) و چه ابنیه عمومی شهر، مخاطبی جز مردم ندارد.شهر و تمام متعلقاتش قائم به ذات وجودی انساناند و آن زمان که شهر سکنهای نداشته باشد، عملا مفهوم و معنای خود را از دست خواهد داد.
در این معنا درنظرگرفتن آرامش و آسایش مردم به عنوان والاترین آرمان از آفرینش اثر معماری، امری بدیهی مینماید. معمار در مقام خالق معماری، رواست رضایت و آسایش کارفرما را در مرتبهای برتر از سایر عوامل در نظر گیرد و با اتکا به دانش و هنر خویش، آنچه کارفرمایش (یا کاربر) از وی طلب میکند، به او عرضه دارد.
بهیقین در سایه حصول این امر، معماریای بدیع و زیبا چنانکه شایسته طبع والای انسانی است، به منصه ظهور میرسد و اثری جاودانه (که برای سالها مانا و پایاست) خلق میشود.